به وبلاگ پارسيان خوش آمدید
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط saman |

اگه جون میخواست میدادم
اگه میخواست میتونستم

اخه اونو مثه مریم مقدس میدونستم
اگه دستاشو تو دست غریبه نمی دیدم
اگه اون لحظه نبودم اگه زود نمی رسیدم
اگه زیر پاش تن تعهد و لگد نمیکرد
اگه میگفت نمی خوامت روز اول مثه یه مرد
کاش از اول نمی یومد
کاش اونو نم شناختم
کاشکی تو قمار عشقش
اینجوری دل نمی باختم

کاش از اول می دونستم هیچ عشقی موندی نیست
دل من خیلی چیزا رو هنوزم خوب نمیدونه
اینکه ذات ادم بد تا همیشه بد می مونه
اونکه رو قلبی از اهن روکش طلائی بسته
حالا با نقاب تازه اش با یکی دیگه نشسته

فریاد نزن ای عاشق ، من صدایت را درون قلب خود میشنوم ، درد را در چهره ی عاشق تو با ذهن خود مینگرم .
بی سبب نیست چنین فریادم ، بی گناه در دام عشق افتادم ،
چه درست و چه غلط زندگی هم خودم هم تو رو بر باد دادم بی گناه در دام عشق افتادم ،

اگه احساسمو میفهمیدی قلبتو دوباره میبخشیدی ، لحظه ی پایان این دیدار را روز آغازی دگر می دیدی
، اگه بیهوده نمی ترسیدم عشق و اونگونه که هست میدیدم شاید این لحظه ی غمگین وداع قلبمو وباره می بخشیدم ،
کاش ازاین عشق نمی ترسیدم .
ما سزاواریم اگر گریانیم این چنین خسته و سرگردانیم ، ما که دانسته به دام افتادیم ، چرا از عاشقی رو گردانیم ؟

وقتی پیمان دل و میبستیم گفته بودیم فقط عاشق هستیم ولی با عشق نگفتیم هرگز از دو دین نابرابر هستبم .
نه گناهکاریم نه بی تقصیر ، من و تو بازیچه ی تقدیریم

، هر دو در بی راهه ی بی رحم عشق با دل و احساس خود درگیریم ، بیشتر از همیشه دوستت دارم گرچه از عاشقی و عاشق شدن بیزارم ،
زیر آوار فروریخته ی عشق از دلم چیزی نمونده که به تو بسپارم .
تو که هم دردی مرا یاری بده ، به من عاشق امیدواری بده ، اگه عشق با ما سر یاری نداشت ، تو به من قول وفاداری بده ...


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط saman |

خوب است که خدا تو را آفریده...

خوب است که خدا تو را ،مهربان و عزیز آفریده...

و بهتر آن که خداوند تو را برای من آفریده و بس...

پس در انتظارت می مانم

   "می نویسم از تو، از تو ای پاک ترین ، تازه ترین نغمه ی عشق تو که سر سبز ترین منظره ای ، تو که سرشار ترین عاطفه را ، نزد تو پیدا کردم وتو که سنگ صبورم هستی ؛ در تمام لحظاتی که خدا شاهد اندوهم هست به تو می اندیشم و به تو می بالم و از تو می گیرم ، هر چه انگیزه درونم دارم روزها می گذرد ، عشق ما رو به خدایی شدن است رو به برتر شدن از هر حسی ، که در این عالم خاکی پیداستدوستت می دارم از همین نقطه ی خاکی تا عرش

 

 

دوستت می دارم از زمین تا به خدا"

 

همه زندگی انتظار است ٬ سخت ترین لحظه های زندگی را سپری می کنیم . یک عمر منتظریم . روزی که این قلب بایستد انتظار همه تمام می شود و آرام می گیریم . ما در زنجیره بخت هم سرشت شده ایم و آسوده نشسته ایم و زمان ها را به هم می بافیم . نمی دانم در خط سر نوشت که ما شرقی ها اسم آن را قسمت گذاشتیم ٬ کجای خط هستیم ..."

 "رویای با تو بودن...
بازهم برای تو مینویسم تا بدانی که یادتو در لحظه لحظه من جاریست.

باز هم از دیوارهای فاصله عبور میکنم ودر ژرفای لحظه باتوبودن گم میشوم و در آن لحظه رویایی اوج در دریای بی پایان چشمانت غرق میشوم تا در آن لحظه در نگاه تو گم شوم تا خودم را بیابم واز زندان لحظه های بی تو رها شوم.....شاید بتوانم به رویای با توبودن برسم

و چه رویای شیرینی است رویای با توبودن رویایی که دست من را به دستان گرم تو میرساند.آنگاه من در گرمای وجود تو ذوب میشوم در آن زمان دیگر زبان از سخن گفتن عاجز است.

در این رویای دلنشین تنهای دلهای ما هستند که باهم نجوا میکنند، گویی از پیوند دستهای ما روح ما هم به هم پیوند خورده
و چه زیباست رویای با توبودن......."

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط saman |

 

امان از درد دوری
گاهی اوقات آرزو می کنم ای کاش تک پرنده عاشقی بودم که میان صدها هزار پرنده بتوانم به قله بلند سرزمین هستی برسم و پرواز کان نغمه سر دهم که... من شیدای تو وعاشقانه دوستت دارم
 
 
کمی تا قسمتی ابریست چشمان توانگاری                سوارانی که در راهند میگویند میباری
 مبادا بعد از آن دیدارهای خیس رویایی                  مرا در حسرت چشمان ناز خویش بگذاری ؟
هوا سرد است و نعش صبح در این جاده میرقصد        عطش دارم بگو کی بر دلم یک ریز میباری
 دیگه حتی اسم من با لبات ناآشناست
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط saman |

 

http://best1.persiangig.com/4gspul0.jpg

     کسی آمد که حرف عشقو با ما زد !
     دل ترسوی ما هم دل به دریا زد !
     به یک دریای طوفانی دل ما رفته مهمانی ...
     چه دوره ساحلش از دور پیدا نیست ...
     یه عمری راهه و در قدرت ما نیست ...
     باید پارو نزد وا داد ! باید دل رو به دریا داد !
     خودش می بردت هر جا دلش خواست ...
     به هر جا برد بدون ساحل همونجاست ...
     به امیدی که ساحل داره این دریا !
     به امیدی که آروم میشه تا فردا !
     به امیدی که این دریا فقط شاه ماهی داره !
     به عشقی که نمی بینی شباشو بی ستاره !
     دل ما رفته مهمانی به یک دریای طوفانی ...
     باید پارو نزد وا داد ! باید دل رو به دریا داد ! 
     خودش می بردت هر جا دلش خواست ...
      به هر جا برد بدون ساحل همونجاست ...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:, توسط saman |

 
خيلي سخته كسي رو نداشته باشي كه:

 
بي منت بغلت كنه

 
بي منت باهاش درد و دل كني
 
 
بي منت براش گريه كني

 
بي منت پشتت باشه
بي منت دوسش داشته باشه

 
بي منت رفيقت باشه


خيلي سخته...
 
 

آهاي شماي كه داريد قدر بدونيد
 
 
 
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 84 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.