نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, توسط saman | نظر بدهید
و اما عشق...
... وقتیکه عاشق چشم هایت شدم تازه فهمیدم که زیبایی چیست...وقتیکه تو را در قلب کوچکم
جای دادم تازه صدای ضربان قلبم را شنیدم...وقتیکه دست در دستان تو نهادم تازه معنای گرمی را
درک کردم...لحظه ها و ثانیه هایی را که با تو سپری می کنم بیشتر پی به معنی زندگی می برم...
هنگامی که به یاد تو هستم می فهمم که آرامش چیست و هر گاه به جدایی می اندیشم کنار
خود سایه مرگ را می بینم..
نظرات شما عزیزان: