ای کاش به خلقتم نگه می کردم زان پیش که خویش رو سیه می کردمبر من تو سلامتی ز خود بخشیدیشکرانه نعمتت گنه می کردمفرخنده کسی که از گنه برگردد مس بوده ولی به تو به چون زر گرددبا پای پیاده طی کند دریا ررا بی آنکه ز آب ذره ای تر گرددپای خود را بسته ام بر پای دل مانده ام چون غافلان شیدای دل گر برون نایم ز عصیان وای من
گر برون ناید ز غفلت وای دل
نظرات شما عزیزان: